سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یا ضامن اهو - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد : «نعمت هایم را به خلقم یادآوری کن، به آنان نیکی نما و مرا محبوبشان گردان که آنان، جز کسی را که به آنان نیکی نموده است، دوست نمی دارند».غایت آرزوی دوستداران [إرشاد القلوب]
هوالعشق
 

السلام علیک یا غریب الغربا ، السلام علیک یا شمس الشموس

و سلام مولای من......

هزاران هزار گل عشق را در زورق جانم با روبان شیفتگی و

شیدایی تزئین می کنم ونثار وجود قابل تقدس و نازنینت....



عزیز دل ، مالک جان ......

دلنوشته برای تو یعنی اینکه ، قلم عشقم با مرکب ارادت معطر

به نام مقدست شده و روی برگ ، برگ ، دفتر دلم بلغزد و

واژه واژه مهربانی را نثارت کند ......



صاحب سرزمین طوس ......

هربار که آمدم حرمت و به ستونهای محکم عاشقانه ات تکیه

زدم ، نگاه پرخواهشم را ملتمسانه و غمگنانه به شبکه های

ضریح مهربانیت دوختم ، مروارید اشک اشتیاق را برگونه های

بی تاب و بیقرارم جاری ساختم و کبوتر راه گم کرده دلم را

بدنبال کبوتران ره یافته بارگاهت روانه کردم ...

خواستم سند دلم را بنامت بزنم اما .....فرصت نشد !!!



محبوب من .....

هربار که بغض سنگین نیاز، تارهای حنجره ام را مرتعش

ساخت ، زمزمه های دلدادگی سرداده نوای یا رضا را

ساز کرد ، هر بار که ضرب عشق بر ضربان دل و قلبم

زد و چشمانم به باران دلتنگی نشست ....

خواستم خانه دلم فقط و فقط از آن تو باشد افسوس .....

فرصت نشد !!!



ای ریسمان باورهای حقیقت .....

هربار که دلتنگ دلتنگ شدم ، ابرغم مهمان چشمانم شد و

بارش را آغاز نمود ،در غریبستان دلم هوای تو را کردم .

پنجره دل تاریکم را به سمت قبه و بارگاه ملکوتی و

روح افزایت ، به سمت نورانیت تو که غریب آشنایی

گشودم ، روشنایی حرمت و نسیم دل آویز و آرام بخش

محبتت روحم را نوازش داد ، فضای آلوده درونم را با

هوای معنوی و دل انگیزت پاک کردم ، خواستم آلوده اش

نسازم اما دنیا نگذاشت و بازهم ......فرصت نشد !!!



تمامیت عشق و صفا .....

خواستم درکهکشان عشقت ، ستاره های فروزان معرفتت

را بچینم و سبد وجودم را ازگلواژه های ایمان پرکنم و

درونم را با چلچراغ نام و یادت چراغانی کنم ..

اما ......... فرصت نشد !!!

 
 
 


و اینک نازنین ...

در آستانه سالروز ولادت خجسته و مبارکت
 پرستوی دلم میل پرواز به رواق ملکوتی ات را دارد ...

آیا مسیر رسیدن به خودت را .... نشانم می دهی ؟؟



می خواهم خاک محضرت را طوطیای چشمان ناقابلم

کنم و در حریم خلوتت مستانه ، زمزمه شورانگیز

عاشقی و رهایی را سر دهم ..

آیا مولای من ...چراغ راهم .... می شوی ؟؟



می خواهم خویش را به پنجره پولاد مهربانی و مروتت

بیاویزم و بند دل شکسته ام را گره بزنم به صداقت و

بزرگی و شرافتت و عقیق سرخ نیایش را تقدیمت کنم .

آهوی سرگشته کوچه های غربت و دلدادگی ام ....

آیا ضمانت دلم را ..........می پذیری ؟؟



مالک قلبم ...
 آیا قفل قلبم را با کلید شفاعت و مهربانیت می گشایی ؟؟

آیا رخصت می دهی در حالی که دل به تو سپردم

 گره محبتم به تو را پاره کنم و دوباره

پیوند بزنم ، شاید به تو نزدیکتر شوم ..

آیا می خوانی و می پذیری ام ؟؟

و آیا اینبار فرصت می شود ؟؟؟
انشاءالله
تصاویر قدیمی از حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
 
 

 


السلام علیک یا شمس الشموس

 
 


 
: یاس |  پنج شنبه 86 آذر 1  ساعت 12:58 عصر 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مژده بزرگ در سوره یوسف: جهان در آستانه ظهور(2)
مژده بزرگ در سوره یوسف: جهان در آستانه ظهور(1)
سال نو مبارک
شیطان جنس کهنه می فروشد
یا ضامن اهو
با من تماس بگیر ، خدایا
فاطمیه
حقیقت بسم الله
روزهای فراق.....